پریشان گویی های قربه إلی الله

به عنوان وظیفه ام در جایگاه افسر جنگ نرم آن چه بر من حجت است را می گویم

به عنوان وظیفه ام در جایگاه افسر جنگ نرم آن چه بر من حجت است را می گویم

پریشان گویی های قربه إلی الله

من پریشان حالم از عشق تو و حالی ندارم
من پریشان گویم از دست تو آدابی ندارم

طامات : سخن های بلند که صوفیه برای اظهار کرامت و شرافت مرتبه گویند

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

                                          بسم الله الرحمن الرحیم

شاید درست نباشد در ایتدای راه ،‌دم از دلتنگی و تنگی دل زد، ولی چه کنیم که دلتنگی ها و احساسات وبلاگ نویس هم، چون شاعران باید به رسمیت شناخته شود و گاه این احساسات در اوج اند و گاهی در حضیض.

و حال کنونی من چون به دریا فرو افتاده ای است که پیوسته پایین تر می رود ، و سینه اش از فشار درون و بیرون همواره فشرده می گردد، و هر بغضی را که می خواهد به بیرون دهد،‌به دهانش کوبیده می شود، که دیگر سخن مگوی و دم فرو ببند.

و این بغض ها پیوسته فرو خورده شده بر بدحالی اش می افزایند، و در این نومیدی ها رو به بالا دارم که روزنه ای از نور نوید رهایی از این حال را به من می دهد و کسی که در انتظار من است،‌حتی اگر انتظارش را نداشتم یا تظاهر به یاد او می کردم.

و می دانم دستگیر من خود اوست، و باز هر چه پایین روم و هر حادثه ای مرا در خود فرو کشد باز دستی رو به بالا دارم و امیدی که دستگیر آن را خواهد گرفت....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۱
پریشان گویا